black flower(p,294)
black flower(p,294)
تهیونگ: چی....؟
دوسورا: منو بکش من کسی هستم که تو چهار سالگی از خانوادت جدات کردم کتک زدمت و تو خیابون رهات کردم... حالا هم گروگانت گرفتم و میخواستم با بدترین روش ممکن زندگیت رو بگیرم.....
بین گریه هاش بلند خندید و تو چشمای امگای مو نقره ای که بدون هیچ حسی نگاش میکرد زل زد و سعی کرد تحریکش کنه.
دوسورا: من زندگیت رو دزدیدم وقتی تو توی بدبختی زندگی می کردی پسرم تو پول غلت میزد و به هر چیزی که میخواست می رسید....
تهیونگ یکی از ابروهاشو رو بالا انداخت.
دوسورا: من باعث شدم تو فقر بزرگ بشی.... منو بکش و انتقامت رو بگیر.... منو بکش و خودتو آروم کن.
زن گفت و تهیونگ نیشخندی زد و با دستای خونی موهای نقره ایش رو از صورتش کنار زد.
تهیونگ: بکشمت؟ به همین سادگی؟
تهیونگ تک خندی زد و از عمد دستشو روی شونه ی آسیب دیده ی سورا فشار داد.
تهیونگ: فکر کردی اجازه میدم برنده بشی؟ نه... تو باید به خاطر همه ی خطاهات مجازات بشی....
تهیونگ به صدای مامورای پلیس که وارد خونه شدند گوش داد و لبخندی روی لباش نشوند.
تهیونگ: آجوما میدونی بزرگترین مجازات برای تو چیه؟
سرشو کج کرد و از سورا که بی صدا بهش نگاه می کرد سوال کرد.
تهیونگ: اینکه من کنار کسی که دوستم داره یه زندگی شاد داشته باشم و تو در حالی که اینو میدونی و هیچ کاری از دستت برنمیاد باقی عمرتو تو زندان سپری کنی.
مکثی کرد به زن میانسال نزدیک تر شد و صداش رو پایین آورد.
تهیونگ من قراره از کیم تهیونگ دانشجویی فقیری که مجبوره برای تامین مخارج زندگیش سخت کار کنه به کیم تهیونگی تبدیل بشم که یه..
تهیونگ: چی....؟
دوسورا: منو بکش من کسی هستم که تو چهار سالگی از خانوادت جدات کردم کتک زدمت و تو خیابون رهات کردم... حالا هم گروگانت گرفتم و میخواستم با بدترین روش ممکن زندگیت رو بگیرم.....
بین گریه هاش بلند خندید و تو چشمای امگای مو نقره ای که بدون هیچ حسی نگاش میکرد زل زد و سعی کرد تحریکش کنه.
دوسورا: من زندگیت رو دزدیدم وقتی تو توی بدبختی زندگی می کردی پسرم تو پول غلت میزد و به هر چیزی که میخواست می رسید....
تهیونگ یکی از ابروهاشو رو بالا انداخت.
دوسورا: من باعث شدم تو فقر بزرگ بشی.... منو بکش و انتقامت رو بگیر.... منو بکش و خودتو آروم کن.
زن گفت و تهیونگ نیشخندی زد و با دستای خونی موهای نقره ایش رو از صورتش کنار زد.
تهیونگ: بکشمت؟ به همین سادگی؟
تهیونگ تک خندی زد و از عمد دستشو روی شونه ی آسیب دیده ی سورا فشار داد.
تهیونگ: فکر کردی اجازه میدم برنده بشی؟ نه... تو باید به خاطر همه ی خطاهات مجازات بشی....
تهیونگ به صدای مامورای پلیس که وارد خونه شدند گوش داد و لبخندی روی لباش نشوند.
تهیونگ: آجوما میدونی بزرگترین مجازات برای تو چیه؟
سرشو کج کرد و از سورا که بی صدا بهش نگاه می کرد سوال کرد.
تهیونگ: اینکه من کنار کسی که دوستم داره یه زندگی شاد داشته باشم و تو در حالی که اینو میدونی و هیچ کاری از دستت برنمیاد باقی عمرتو تو زندان سپری کنی.
مکثی کرد به زن میانسال نزدیک تر شد و صداش رو پایین آورد.
تهیونگ من قراره از کیم تهیونگ دانشجویی فقیری که مجبوره برای تامین مخارج زندگیش سخت کار کنه به کیم تهیونگی تبدیل بشم که یه..
- ۱۱.۱k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط